سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های بازمانده

برای یک آدم معمولی مثل من خونسردی عجیب است؟

نه نیست

آدم معمولی‌ها هم بالا و پایین داشته‌اند

قهر و آشتی داشته‌اند

سرشان به سنگ خورده

مثل آن سنگی که چند سال پیش،فلانی انداخت جلوی پای من!

وقتی میانه‌مان بهم خورد، یادم هست که هرروز یکی بلاکم می‌کرد

شنیده بودم که به همه گفته یا من یا این

غصه‌ام شده بود

برای من که حس می‌کردم قربانی‌ام و خود این ماجرا آزارم داده بود،پذیرفتن رفتارهای بقیه غیرقابل تحمل بود

حتی یادم هست به یکی‌شان پیام دادم که چرا؟ طبیعتن او هم جز یک‌سری بهانه بی سر و ته مثل دستم خورد  و نمی‌دونم جوابی نداشت

الان نمی‌فهمم که چرا این‌قدر حساس شده بودم

چرا قضاوت آدم‌های مجازی،آدم‌هایی که توی زندگی‌ام هیچ بودند،برایم تا این حد مهم شده بود. معجزه زمان کار خودش را کرد

من آرام شدم و ماه‌ها بعد یکی‌یکی آن آدم‌ها برگشتند

حتی یک از دوستانم که نظرش برایم خیلی مهم بود، یک روز مرا کنار کشید که الان می‌فهمم که حق با تو بوده

 

می‌گویند دردی که تو را نکشد قوی‌ترت می‌کند

مثل حالا که وقتی می‌شنوم کسی که فکر میکردم می تواند بهتذین دوستم باشد(دوست؟!) هرجایی می‌رود،دروغی در مورد من می‌گوید

به هرکسی سفارش می‌کند که من آدم بدی‌ام و او خوب است و  حرف‌هایی از این دست

چیزی در من عوض نمی‌شود

برایم مهم نیست که فلانی چرا با این سن و سال و تجربه هنوز مثل بچه‌ها دهن‌بین است

حالا من آن‌قدر تجربه داشته‌ام که بدانم زمان همه چیز را حل می‌کند

قضیه‌ی زمستان و روسیاهی ذغال است

وسط این همه ماجرا فکرش را بکنید دوستی باشد(قدمتش هم حتی مهم نیست)دل‌گرم‌ات کند

این که هر اتفاقی که بیافتد به تو ایمان داشته باشد

کاری کند که بتوانی به دروغ های دور و بری‌ها و تهمت‌های‌شان بخندی و به سلامت گردنه را رد کنی

اگر کسی که دوستش داری تنهایت گذاشت کنارت باشد

مثل کوه پشتت بایستد و مدام بگوید ولش کن، این آدم‌ها مهم نیستند تو مهمی.

 

خب باید پرستشش کرد

یا حتی بیش‌تر

قبول ندارید؟!

#کیوان_محمدی