سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های بازمانده

میدانی چند وقت است کسی دستم را نگرفته است؟

از ان دست گرفتن هایی که نمیخواهی دستش را ول کنی

 

میدانی چند وقت است کسی نگاهم نکرده؟

از ان نگاه هایی که دل آدم هورری میریزد

از همان نگاه هایی که دیگر حرف هایم شنیده نمیشود

 

میدانی چند وقت است کسی به من نگفته است دوستت دارم؟

از همان دوست دارم هایی که با ذوق می اید

با خوشی می اید

از ان دوستت دارم هایی که به قول سعید دل آدم غنج میرود

نه از ان من هم دوستت دارم های زورکی که پشت تلفن شنیده میشود

 

میدانی چند وقت است تنم شل نشده؟

از ان شل شدن هایی که فقط با شنیدن یک صدا به وجود می اید،

حالا هی تو تمرین تئاتر بکن،تنت را شل کن، هی بگویند نفس بکش و به هیچ چیز فکر نکن!

مگر میشود

 

امیدم دارد به این نتیجه میرسد که آره عزیزم زندگیمان همیشه و همه جا سگیست،

هر جا هم سگ خودش را دارد

صبحا به زور جنازه ام را میکشم میبرم بیرون و عصرها مثل میت میفتم درون رخت خواب

پتویم فقط بوی خودم را میدهد

 

به قول خواهرم بوی پسر ترشیده

#کیوان_محمدی